نوع مقاله : پژوهشی
نویسندگان
1 دانشجوی دکتری فلسفۀ دین، دانشکدۀ ادبیات فارسی و زبانهای خارجی، دانشگاه علامه طباطبائی، تهران، ایران
2 دانشیار گروه فلسفه، دانشکدۀ ادبیات فارسی و زبانهای خارجی ، دانشگاه علامه طباطبائی، تهران، ایران
چکیده
آرتور شوپنهاور معمولاً فیلسوفی ملحد و پوچانگار دانسته شده است. این نظر گرچه نادرست نیست، تأکید بیش از حد بر آن موجب غفلت از بحثهای دینی در فلسفۀ او شده است. در این مقاله، خواهیم کوشید تا جنبههای گوناگون دینشناسی شوپنهاور را بررسی کنیم. بدین منظور، پس از ذکر نکات مقدماتی، به خاستگاههای دین نزد وی میپردازیم و خواهیم دید که شوپنهاور منکر منشأیی فراطبیعی برای دین است و ریشههای دین را در ملال انسان و میل او به جاودانگی جستجو میکند. سپس پیدایش ادیان تاریخی را بررسی میکنیم و روشن میسازیم که از نظر شوپنهاور همۀ ادیان در یک روند تدریجی از دو دین برهمایی و بودایی منبعث شدهاند و هر چه بهرۀ بیشتری از این دو داشته باشند معقولتر هستند. در بحث از تقسیمبندی ادیان بزرگ خواهیم دید که شوپنهاور ادیان را به خوشبین و بدبین تقسیم میکند و علت گرایش او به ادیان هندی بدبین بودن آنها است. در ادامه جنبههای مثبت و منفی دین از نگاه شوپنهاور مد نظر قرار میگیرد. او اموری مانند تحجر را از معایب دین و مواردی مانند تسلیبخشی را از محاسن آن برمیشمارد. در پایان برخی انتقادها به دیدگاههای او در خصوص دین، از جمله عرفیسازی دین، مطرح میشود. مقالۀ حاضر نشان میدهد که به رغم ناسازگاری فلسفۀ شوپنهاور با آموزههای دینی، نظام فلسفی او، تا اندازهای، متأثر از ادیان شرقی و مسیحیت زاهدانه است.
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
The Metaphysics of the Masses: A Research on the Role of Religion in Schopenhauer's Philosophy
نویسندگان [English]
1 Ph.D. Candidate in Philosophy of Religion, Faculty of Persian Literature and Foreign Languages, Allameh Tabataba'i University, Tehran, Iran
2 Associate Professor, Department of Philosophy, Faculty of Persian Literature and Foreign Languages, Allameh Tabataba'i University, Tehran, Iran
چکیده [English]
Arthur Schopenhauer is usually considered as an atheist and nihilist philosopher. Although this view is not wrong, but overemphasizing it has led to the neglect of religious discussions in his philosophy. This essay will try to study the different aspects of Schopenhauer’s considerations on religion. To do this, after preliminary points, his view on the origins of religion is studied and it is revealed that Schopenhauer denies a supernatural origin for religion and seeks its roots in human boredom and his desire for immortality. We then examine the emergence of historical religions and clarify that, from his viewpoint, all religions are derived from two religions, Brahmanism and Buddhism, in a gradual process, and the more they benefit from these two, the more reasonable they are. In the discussion about the classification of great religions, we will see that Schopenhauer divides religions into optimistic and pessimistic, and the reason for his inclination towards Indian religions is their pessimism. The essay, then, considers the positive and negative aspects of religion from Schopenhauer's point of view. He regards things like fanaticism as the demerits of religion and things like consolation as the merits of religion. Finally, some criticisms against his views on religion, including the secularization of religion, are raised. The present essay shows that despite the incompatibility between Schopenhauer’s philosophy and religious doctrines, his philosophical system is, to some extent, influenced by Eastern religions and ascetic Christianity.
کلیدواژهها [English]