نوع مقاله : پژوهشی
نویسندگان
1 دانشجوی دکتری فلسفه دین پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی،تهران،ایران
2 استادیار گروه فلسفه هنر دانشگاه هنر،تهران، ایران
چکیده
مارتین هایدگر در آثار متأخر خود تشریح میکند که متافیزیک به مثابه هستیـخداشناسی چگونه با توجه صرف به هستندگان آنها را از یک سو به جهت چیستی یا ذات مورد بررسی قرار میدهد و از سوی دیگر به جهت بودگی و قرار گرفتن در زنجیرۀ علّی ذیل برترین هستنده یا همان خداوند. وی با نگاه نقادانه به ساختار هستیـخداشناسی متافیزیک، بر آن است تا تبیین کند که رویکرد هستیـخداشناسانه هم سبب از دست رفتن فهم هستی شده و هم در نتیجۀ آن الوهیت را از جایگاه اصلی خود خارج کرده است. در این مقاله بر آنیم تا معنای هستیـخداشناسی را در تفکر هایدگر متأخر بررسی کنیم و بدین منظور در پی آن هستیم که چگونه متافیزیک نزد هایدگر از نگاه همدلانۀ هستیشناسی بنیادین به رویکرد انتقادی هستیـخداشناسی تغییر جایگاه پیدا کرد و آثار دورۀ گذار و دورۀ متأخر وی را بدین منظور مورد تأمل قرار میدهیم. در این مقاله با تبیین ساختار هستیـخداشناسانۀ متافیزیک از منظر هایدگر نشان خواهیم داد که چگونه هستی مغفول واقع شده سبب تولد الهیات متافیزیکی شده است.
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
The meaning of Ontotheology in Heidegger’s Later Philosophy
نویسندگان [English]
1 PHD student of philosophy of religion,Institute for Humanities and Cultural Studies,Tehran,Iran
2 Assistant professor at Department of Philosophy of Art, University of Art ,Tehran, Iran(corresponding
چکیده [English]
Martin Heidegger in his later writings and lectures shows that how metaphysics as ontotheology with the mere attention to beings and forgetting Being itself, considers beings’ whatness or essence on the one hand and their thatness or positioning in the causal chain and under the supreme being at the other hand. He believes that ontotheoligcal approach leads to the misunderstanding of Being, and as a result, pushing the divinity out of its proper position. In this article, we are going to investigate the meaning of ontotheology in the Heidegger’s later thinking and in order to do this, we pay special attention to his transition from an optimistic evaluation of fundamental metaphysics into a critical pessimistic one which specifies Heidegger’s later thinking. In this paper, via describing the ontotheological constitution of metaphysics from Heidegger’s view, it is shown that how oblivion of Being leads to the formation or born of metaphysical theology.
کلیدواژهها [English]