شناسنامه علمی شماره
نویسنده
استادیار گروه فلسفه و کلام اسلامی واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
چکیده
از مهمترین ارکان نظامهای فلسفی، قدرت تبیینگری آنهاست. به گونهای که این ویژگی میتواند سبب تمایز مکاتب فکری و نظامهای فلسفی از یکدیگر باشد. شیخ اشراق به عنوان یک فیلسوف، آگاهانه در صدد ارائۀ تبیینهای علّی بوده و با بهرهبرداری از منابع مختلف، تبیینهای متنوّعی را در آثارش به نمایش گزارده است. در نگاه روششناختی به منظومۀ فکری او پنج دسته تبیین را میتوان مشاهده کرد: تبیینهای هستیشناختی، تبیینهای معرفتشناختی، تبیینهای علمی- تجربی، تبیینهای کشفی- شهودی و تبیینهای قرآنی- کلامی. با توجه به محوریت نور و نوع هستیشناسی تشکیکی شیخ اشراق، تبیینهای او نیز یکسان نیست؛ برخی از آنها مراتب طولی، برخی دیگر تبیینهای عرضیاند که خود به مجامع و غیرمجامع قابل تقسیماند. درواقع، الگوی شیخ اشراق در روششناسی تبیین یک الگوی میانرشتهای است که هم او را از دام مغالطه تحویلینگری نجات میدهد و هم او را از تناقضگویی مبرّا میکند و هم به تبیینهای او خاصیت کارآمدی بیشتری میبخشد.
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
Analysis of Shaykh-e Ishraq’s Method in “ Explanation
نویسنده [English]
Assistant Professor at Department of Islamic Philosophy and Kalam, Science and Research Branch, Islamic Azad University, Tehran, Iran
چکیده [English]
Ability of explanatory is one of the most foundations in philosophical systems. such a way that this characteristic can be cause of difference of philosophical systems and schools from each other. As a philosopher, Shaykh-e Ishraq has presented causally explanations consciously and by using different resources has revealed various explanations in his works. By a methodological approach to his thoughtful collection, five categories of explanations are observable: ontological explanations, epistemological explanations, scientific/ experimental explanations, intuitional/ esoteric explanations and theological /Quranic explanations.
Since he puts “light” in center of his philosophy and has a hierarchic cosmology, his explanations are not equal, some of them are longitudinal explanations and the others are latitudinal which themselves are divided to: aggregative and non aggregative. As a fact, Suhrawardi’s pattern in methodology of explanation is a multidisciplinary method, which rescues him from involving in gin of the reduction fallacy and from self contradiction in his systematical thought. Furthermore, it gives his explanations more efficiency.
کلیدواژهها [English]