شناسنامه علمی شماره
نویسندگان
1 دانشجوی دوره دکتری فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی، تهران، ایران
2 استادیار گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی، تهران، ایران
چکیده
هگل جوان که وارث دین کانتی و روشنگری است دیدگاه نوینی را در خصوص دین ارائه میکند که از جهات مختلفی نقد دین کانتی است؛ از نظر هگل، دین کانتی برخاسته از کل وجود انسان نیست. هگل دین مورد نظر خود را دین ذهنی میخواند که برخاسته از صمیم روح و قلب است، در حالی که نقطة مقابل آن، دین عینی است که دستساختة مفاهیم عقلی است. دین ذهنی هگل، توجهی به جاودانگی شخصی نفس ندارد؛ و کمال نفس در همین دنیا و در تشبّه به خدا و وحدت با خدا حاصل میشود.
به باور هگل، ما در بیان حقایق دینی با فقر زبانی مواجهایم؛ زیرا اولاً: وجود خدا از سنخ سایر موجودات نیست و ثانیاً: روح را فقط روح درک میکند و کسی که بخواهد او را فقط با عقل درک کند، از درک الوهیت و از بیان آن عاجز خواهد ماند. برای این که کسی بتواند حقیقت الوهیت را درک کند، باید روحش تعالی یابد و از کرانمندی به سوی بیکرانگی حرکت کند.
در بعُد سیاسی- اجتماعی نیز باید گفت کارکرد دین، متأثّر از دینداری بیشتر افراد اجتماع است؛ اگر اکثریت مؤمن باشند، افراد دیندار در عشق و وحدت با یکدیگر زندگی میکنند، اما اگر اکثریت بیایمان باشند، دینداران به انزوا روی میآورند. عیسی نیز به همین دلیل انزوا گزید. در نهایت، برای این که وحدت جامعة مومنان که به وسیلة عنصر عشق با یکدیگر متحد شدهاند به وحدتی کامل تبدیل شود و با عینیّت نیز یگانه شود، به عنصری نیاز است که حلقة واصل این یگانگی شود و آن عبارت است از خیال. خیال که از یک سو با روح در پیوند است و از سوی دیگر، مصداق تامّ الوهیت را در شخص عیسی مشاهد میکند، میتواند پیوند میان عشق و عین را درک کند و این وحدت را تکمیل کند.
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
God and Religion from point of Young Hegel
نویسندگان [English]
1 PhD Student of Philosophy, Allameh Tabataba'i University, Tehran, Iran
2 Assistant Professor at the Department of Philosophy, Allameh Tabataba'i University, Tehran, Iran
چکیده [English]
Young Hegel, who is the heir of Enlightenment and Kantian religion, presents a new sight of religion which is multi-sided criticism of Kantian religion. Hegel believes that Kantian religion is not issued from human totality.
Hegel names his religion as Subjective which issues from the depth of spirit, and its opposite is Objective Religion which is product of intellectual concepts. Hegelian subjective religion is not concerned with individual immortality of spirit, and spiritual perfection is attained in this world, in resemblance and unity with God.
In expression of religion truths, Hegel believes that we are confronted with language poverty because: the first, God is not like other existences and the second, spirit is realized only by spirit, and who is to realize God with intellect only, would be unable to realize and thus express Him.
For realizing God, the one's spirit should be advanced and go from its limited being to being without limitation.
In sociopolitical mode, religion function is influenced from the religion of maximal crowd; if they were believers they would live in love and unity with each other; but if not, the believers would be severed from live relations with community. Jesus himself selected severance also for this reason and had relation with few persons in order to nurture their good spirit.
Finally, in order to ripen the unity of believers community - which are united by love - and unified with objectivity, it requires to an element which unifies subject (love) and object (person); this element is imagination. Imagination which is both related with spirit and feels the person, who is actually divine, can realize the relation between love and object, and complete the unity.
کلیدواژهها [English]