نوع مقاله : پژوهشی
نویسندگان
1 دانشیار گروه فلسفه دانشگاه تبریز، تبریز، ایران
2 کارشناس ارشد فلسفه، دانشگاه تبریز، تبریز، ایران
چکیده
در این مقاله سعی شده است فهم دینی کرکگور از «سوبژکتیویته» با استناد به گفتههای او به ویژه در دستنوشتهها و سایر نوشتههایش تبیین شود. او مفاهیم کلیدی نظیر «مسیحیت»، «حقیقت»، «شور»، «خدا»، و «ایمان» را برای توصیف و تبیین «سوبژکتیویته» به کار میبرد. برای مثال تلقی وی از مسیحیت به مثابۀ «سوبژکتیویته» با تلقی رایج و عمدتاً تاریخی از مسیحیت که عمدتاً درک ابژکتیو از آن دارند کاملاً متفاوت است. مسیحیت از نظر این متفکر عمدتاً در قالب آموزهها مطرح میشود و چیزی که برای او حائز اهمیت است مسیحی شدن است، نه این که مسیحیت چیست. کرکگور به دنبال آن است که در برابر سوبژکتیویتۀ فلسفی (معرفتشناختی) فلسفۀ مدرن نظیر تفکر دکارتی و کانتی موضعی انتقادی اتخاذ کند. باید گفت که کرکگور با سوبژکتیویته سروکار دارد، نه سوبژکتیویسم که یک مسئلۀ معرفت شناختی است و او علاقهای به آن ندارد. بنابراین هدف این مقاله این است که ماهیت دینی سوبژکتیویته و فهم دینی از آن را در نوشتههای این متفکر دانمارکی نشان دهد.
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
Kierkegaard’s Religious Understanding of “Subjectivity”
نویسندگان [English]
1 Associate Professor at the Department of Philosophy, Tabriz University, Tabriz, Iran
2 M.A. in Philosophy, Tabriz University, Tabriz, Iran
چکیده [English]
This article tries to show that there is a religious understanding of “Subjectivity” in all writings of Soren Kierkegaard, especially, Concluding Unscientific Postscript and other works. He uses key concepts such as Christianity, truth, passion, God, faith for describing and explanation of “subjectivity”. For Kierkegaard, Christian faith is not a matter of regurgitating church dogma. It is a matter of individual subjective passion, which cannot be mediated by the clergy or by human artifacts. For example, he criticizes the current attitude to Christianity, mainly based on objective and historical attitude. In addition, it can be said that, by means of these concepts, he wants to introduce existentialistic subjectivity instead of modern philosophical subjectivity (Cartesian and Kantian one). It seems that most of the thinkers tend to confuse Kierkegaard's discussion of subjectivity with subjectivism. Kierkegaard stresses the former, and need not be seen as advocating the latter. Kierkegaard is not particularly interested in epistemological theories of objective truth. He is simply not all that concerned with the status of ordinary empirical or scientific truths. Rather, as a primarily ethico-religious thinker, his concern is with truth as it pertains to the existing individual.
کلیدواژهها [English]