شناسنامه علمی شماره
نویسندگان
دانشیار گروه فلسفه، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران
چکیده
در سنت فلسفی، همواره مفهوم صدق در ضمن مؤلفة سمانتیکی واقعگرایی و در تعاریف متعددی که از آن و نقطه مقابل، یعنی ضد واقعگرایی، ارایه شده مورد بحث قرار گرفته است؛ هر چند این تعاریف، تاکنون به دلایل متعددی نتوانستهاند جامع و مانع باشند و انتظارات همة فیلسوفان را برآورده سازند. بسیاری از تئوریها، از جانب ابداع کنندگان آنها واقعگرایانه بودهاند اما با توجه به برخی از تعاریف واقعگرایی، ضد واقعگرا هستند. در این مقاله، تعریفی بنیادین از واقعگرایی ارایه میشود که مبتنی بر نوع رویکردی است که یک فیلسوف دارد. از سوی دیگر، تئوری حداقلی صدق که از سوی پل هورویچ ارایه شده است و از جمله تئوریهای فروکاهشی محسوب میشود، معرفی میگردد. این تئوری، با کمترین ابزارهای نظری و مفهومی قادر است علت و چگونگی کاربرد محمول «صادق است» را تبیین کند.
در این مقاله، سه ادعای اصلی بررسی و نقد میشوند: اول اینکه استدلال میشود تئوری حداقلی، به راستی حداقل تئوری ممکن در باب صدق است و باید در دل تمام تئوریهای دیگر صدق نیز وجود داشته باشد. ادعای دوم چنین است که اگر در نظر فیلسوفی، نوعی ناسازگاری و تضاد میان موجودیت مستقل فاکتها و دسترسی معرفتی به آنها وجود داشته باشد، تئوری او ضد واقعگرا خواهد بود؛ چه درصدد رفع این ناسازگاری باشد و چه آن را اصیل و حلناشدنی بداند. اما در نظر فیلسوف واقعگرا، چنین تضادّی وجود ندارد. ادعای سوم این است که اگر تعریف فوق از واقعگرایی قبول شود، آنگاه میتوان تبیین کرد که هیچ رابطهای میان صدق و بحث واقع گرایی وجود ندارد؛ و اگر چه استقلال مفهوم صدق از واقعگرایی، در مورد تئوری حداقلی صدق نیز درست است اما این تئوری صدق، حداقلترین تئوریای میباشد که باید توسط واقعگرایان پذیرفته شود؛ زیرا میتواند علت حضور و کاربرد مفهوم صدق را در تمام تعاریف دیگری که از واقعگرایی شده است تبیین کند.
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
Paul Horwich: Minimalist Theory of Truth and Scientific Realism
نویسندگان [English]
Associate Professor at the Department of Philosophy, Tarbiat Modares University, Tehran, Iran
چکیده [English]
In philosophy, the concept of truth has been always discussed through the debates about the semantic dimension and the definition of realism and anti-realism ; however, none of these definitions are considered to be a complete one and none satisfies all philosopher's expectations. Most of the theories whose innovators have thought of them to be a realist, appear to be anti-realist according other philosophers. In this article a fundamental definition of realism is presented which is based on the approach of a philosopher. Minimalist theory of truth is a deflationary theory presented by Paul Horwich. By using minimal theoretic concepts, this theory can explain the application of the predicate "…is true". In this article three claims are investigated; first, the argument that the minimalist theory is the possible minimal theory regarding truth theories and it should be included in all theories of truth.
The second claim is that if a philosopher suspects the consistency of autonomy of theoretical facts and their accessibility , his theory would be anti-realism, whether he intends to solve that problem or not; but, a realist philosopher doesn't see such a problem. The third claim is that if such a definition of realism is accepted, it shows that there is no relation between a theory of truth and realism; and, although this independency of the concept of truth from realism is correct concerning the minimalist theory of truth, but it should be accepted by realists because it can explain all the appearances and applications of truth predicate in all other definitions of realism.
کلیدواژهها [English]